خبر کوتاه بود اما تکان دهنده و ناباورانه ،
حاج علی محمد رفت …
به یکباره بیش از چهار دهه به عقب بازمیگردم؛ جوانی مودب و خوش قامت، از خاندانی اصیل، دین دار و روشن بین که در متن مبارزات ستم شاهی پابه پای دوستان همراه، حلقه اصلی مبارزان مذهبی در مسجد صاحب الزمان کوهدشت بودند،
پس از انقلاب تداوم انقلاب را در پرورش وبالیدن وتربیت نسل جوان دید و تا پایان راه معلم باقی ماند،
فرهنگی بود و فرهیخته و فرزانه و فروتن.
با اینکه امکان بهره مندی از انواع تمتعات قدرت و ثروت برای او پس از انقلاب فراهم بود اما دامن نفس به این زخارف آلوده نساخت واز این جهت حقا الگو و نمونه بود،
در دوران دانشجویی پیش از انقلاب به سبب مبارزات در دانشگاه اصفهان بارها طعم بازداشت و زندان را چشید و با مبارزان آن خطه به نیکی آشنا و رفیق بود،
از میان رهبران انقلاب بیش از همه دلباخته استادش دکتر شریعتی بود و شاید علاقه اش به معلمی و بی اعتنایی به دنیا و البته دلدادگی ویژه اش به امیرالمومنین علیه السلام را از مکتب شریعتی به یادگار داشت،
از خانواده ای عمیقا مذهبی و اصیل بود واین دو را به زیبایی و زیور اخلاق و ساده زیستی آمیخته بود،
از آموختن عار نداشت و در برخورد با جوانان جوان بود و در هم نشینی با بزرگان نجابت و آرامشی مثال زدنی داشت. روشن بین ونیک اندیش بود، در نقادی منصف بود و از بیان حقایق با همان لحن مشفقانه احتراز نمیکرد. تبسم و آراستگی ظاهرش همنشین همیشگی ادب شنوندگی سخن مخاطبانش بود.
در دوران جنگ مردانه در میدان نبرد بود و پس از جنگ از ایستادن در سنگر سازندگی و اصلاح پای پس نکشید .
آنچه که ذکرش رفت گوشه ای از خصایصی نیکوی علی محمد است که هرکس با او حتی اندکی آشنا بود گواه این کلمات است.
ناباورانه و سوگمندانه عروج جانسوز و نابهنگام این برادر ایمانی را به خانواده های فرهیخته و نجیب کاظمی، محمدی و موموندی و دوستان و شاگردان این معلم عزیز تسلیت می گویم و از خداوند متعال تعالی مقام و هم نشینی با اولیای دین را برای او مسئلت می نمایم.
دوست دیرینش اصغر دولتشاه