سادات جزایری لرستان که عموماً در شهر خرم آباد سکونت دارند از جمله اصیل ترین و شریف ترین سادات ایران می باشند و از میان آنها علماء دانشمندان و فضلا و ائمه جماعت وزهاد و بزرگان برخاسته و از اواخر عصر صفویه الی عصر حاضر مرجع مهم روحانیت در حل فصل امور و مورد علاقه قاطبه طبقات مردم بوده و مناصب امام جمعگی، نقابت، شیخ الاسلامی به این سلسله جلیله داشته و بعضی در فقاهت به مقامی رسیده اند که در مکان مرجعیت کل قرار گرفته اند مانند خلدآشیان آیت اله مرحوم حاج آقا ابوتراب جزایری که در فقاهت و علوم متعارفه در ردیف علما طراز اول بود.
سادات جزایری دو گروه اند اول نسلی که از میرسیدعلی بزرگ می باشند که در عصر شاه سلطان حسین صفوی به خرم آباد مهاجرت کرده و دوم نسل حاج سیدمحمود که در زمان قاجاریه به خرم آباد می آیند.
میرسیدعلی کبیر معروف به میرسیدعلی مهاجر
میرسیدعلی کبیر ملقب به میرسیدعلی مهاجر سر سلسله سادات جزایری در خرم آباد و از مشاهیر و روحانیان طراز اول بود میرسیدعلی پسر سید عزیزاله در شهر شیراز از مادر متولد شد و بعد از طی سنین کودکی در مکتب خانه های قدیم خواندن و نوشتن را بیامو ما در سنین نزدیک به بلوغ به اشاره پدر و عم بزرگوارش سیدنعمت اله جزایری و در حوزه علمیه شوشتر که در عصر سلاطین زند صفویه از حوزه های مهم ایران بود به تحصیل معلومات و سطوح سه گانه پرداخت و بعد از فراغت از مقدمات و سطح در محضر اساتید و علما بزرگ چند دوره کامل دروس خارجه را نیز دیده و به اخذ تصدیق اجتهاد که به منزله دکترای علوم الهی و مذهبی است نایل آمد در اجازه نامه مرحوم آقاسید عبداله جزایری نوه مرحوم آقاسید نعمت اله جزایری نوشته شده که مرحوم سیدنعمت الله فرزند سیدعبداله و نوه میرسیدمحمد در شوشتر ساکن بوده است. برحسب اتفاق بین شوشتریان و بختیاریها اختلافی بوجود آمد و عاقبت کار آنان به مجادله منتهی گردید علی مردان خان والی لرستان به فرمان شاه سلطان حسین با اردوی بیاری اهالی شوشتر شتافت و در نتیجه کمک والی مزبور شوشتری ها بر بختیاری ها غالب گردید. در ایامی که علیمردان خان در شوشتر بود بواسطه ارادتیکه به علما و شخص سید نعمت اله جزایری داشت در اوقات فراغت محضر او را درک می کرد و یا سیل به ملاقات او می رفت یک روز ضمن گفتگو به آقا گفت در خرم آباد احتیاج به یک نفر عالم متبحر و جامع داریم و هر گاه یکی از شاگردان مبرزفود را مأمور اقامت در خرم آباد فرمایند موجب کمال امتنان خواهد بود. اتفاقاً در این مجلس میرسید علی کبیر پسر میرسید عزیزاله نوه میرسید محمد که معمولاً جهت ملاقات سیدنعمت اله و استفاده از محضر او در مجلس وی حاضر می شده نزد سید آمده و ضمن معرفی سیدنعمت اله به علی مردان خانه گفت چنانچه این آقا تقاضای مرا بپذیرد و به اتفاق شما به لرستان بیاید منظور شما به نخواهم واکمل برآورده شده است. آقا میرسیدعلی تقاضای سیدنعمت اله را پذیرفته با برادرش میرسید حسین در معیت علی مردان خان به سوی خرم آباد حرکت کرد و علی مردان خان او را با احترام فوق العاده به شهر وارد ساخت و چند قریه از قراء نزدیک به شهر را جهت تأمین مخارج به او و واگذار نمود. آقا میرسیدعلی کبیر که از این تاریخ ملقب به میرسیدعلی مهاجر شده بود چون با تدریس و مباحثه مأنوس بود نمی توانست تارک امور شود و با کمک علی مردان مدرسه سابق را (مدرسه کمالیه فعلی) که مدتی از رونق افتاده بود مجدداً دایر و در آن حوزه درسی ترتیب داده و از کسانی که در آن مدرسه تلمع کرده اند آقامیرسید عزیز دوم پسر میرسیدعلی جزایری بوده که در همین مدرسه خرم آباد نزد پدر دانشمند خود درس می خوانده است و بعد به دستور پدر جهت تکمیل معلومات خود به نجف اشرف رفته و پس از چند سال مجتهد کامل به خرم آباد برگسسته آقا میرسیدعلی اکثر اوقات سال را به تدریس در حوزه خرم آباد پرداخته و فقط در فصل زمستان که هوای خرم آباد سرد شده به شوشتر نزد سیدنعمت اله جزایری رفته پسر سید نعمت اله بنام سید نورالدین نیز نزد میرسیدعلی تحصیل کرده است. در کتاب تحفه العالم در خصوص مهاجرت میرسیدعلی کبیر چنین نوشته سید بزرگ منش میر سید علی بن میرعزیزاله جزایری که ابن عم بلا واسطه سید نعمت اله بود با پدر وارد شوشتر گردید و به اندک مهلتی پدر بزرگوارش شربت ناگوار مرگ را چشید و در جوار مسجد جامع مدفون گردید اوجب الاستدعای والی علی مردان فیلی که در سلک غلامان صفویه بود در خرم آباد که از بلاد نفیسه بود توطن اختیار کرد در اکثر علوم مهارتش به کمال بود و در تقوی و ورع کامل و در مناصب شریعه به خدمتش مرجوع و نزد والی و اعاظم آن دیار به غایت موقر و محتشم بود و در همان جا در گذشت اولادان خجسته نهاد در آن بلده فرخنده بنیاد و روزگاری به عزت و احتشام و میرسید کوچک را نیز به اسم جداعلای خود خواندند و مسلط بر علوم متداوله بود.
در اوقاتیکه میرسیدعلی در شوشتر اقامت داشته نزد وی درس میخواند یا هنگامیکه به خرم آباد مهاجرت کرده از شوشتر پیش وی آمده و به تحصیل دانش اشتغال ورزیده از اتفاقات مهم زمان میرسیدعلی علی قضیۀ خشکسالی و قحطی و غلات شدید خرم آباد و لرستان بود.
به طوریکه در کتاب شجره السادات جزایری نوشته شده که میرسیدعلی متقبل شد که خان شهر را بدهد و نگذارد کسی از گرسنگی بمیرد دستور داد انبارهای غله شهر را گشودند و هر مقدار که از خنط املاک خود او بدست آمده بود به مصرف شهر رسید و کم بود آن را از مالکین دیگر خریده و به مردن داد و نگذاشت از آن مجامعه کسی تلف شود و روی هم رفته به پول آن زمان چهار هزار تومان در این کار خرج شده بود هرگاه به نرخ آن اوقات که گندم خرواری یک تومان بوده غله را محاسبه کنیم چهار هزار خروار غله در آن سال از جیب فتوت و انساندوستی و جوانمردی آن مجتهد بزرگ به مصرف تأمین نان اهل شهر خرم آباد رسید.
از این رقم درشت میتوان میزان ثروت میرسیدعالی را تا اندازه ای بدست آورده میرسیدعلی عالمی عامل و مجتهدی جامع و پرهیزگار بوده و بیشتر درآمد خود را خرج امور خیریه می کرده و به مصرف تهیدستان و مستضعفین میرسانیده است. زهد و تقوای او به حدی بوده که اهل لرستان او را مستجاب الدعوه و صاحب کشف کرامت دانسته تا آنجا که عوام الناس را عقیده به این بوده که کفش های آقا از غیب جفت می شده است.
شیخ محمد علی حزین دانشمند و شاعر بزرگ عصر صفویه که هنگام ظهور نادرشاه چند بار به خرم آباد آمده و مدتها با علما و دانشمندان خرم آباد حشر و نشر داشته مقام شامخ میرسیدعلی را در علوم و فنون و تقوی ستوده است. ۱
زهد و تقوای میرسید در همان زمان حیات او هم مشهور بوده و از فضائلی که بعد از مرگ برای او ساخته باشند نیست و عموماً وی را مستجاب الدعوه و صاحب کرامات دانسته اند و از جمله کراماتیکه در زمان ایشان لرستان گرفتار خشکسالی شد و به قول شیخ سعدی:
چنان آسمان به زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیل
این موضوع سخت مردم را به وحشت انداخت و هر روز که می گذشت و باران نمی آمد به ترس و اضطراب مردم می افزود و کار به جایی رسید که آب گرداب به کلی خشک شد و چنانه نقل می کنند مردم در نقاطی که چشمه سار بود و سابقۀ آب از آنها با فشار می جوشید و به هوا می جهید آتش بر می افروختند و با اینوصف معلوم است چه قلق و اضطرابی بر سراسر وجود مردم مستولی شده بود. عنقریب مجامعه، هیولای مرگ زای خود را به مردم ظاهر ساخته و محیط وحشت آوری ایجاد نمود مردم نیش های خود را نشان میداد در چنین مواقعی انسان جز توسل به ذات باری چه کاری می تواند کرد.
دست تضرع چه سود بنده محتاج را
وقت دعا به خدا وقت کرم در نعل
به ای نزول باران ختم ها گرفته شد و روضه خوانیها به پا گردید مردم روز و شب در مساجد و معابر جمیع می شدند و از گناهان توبه می کردند و از خدا باران میخواستند ولی فایده نبخشید و و آناً و فاناً به ترس و نگرانی مردم افزوده می شد. عاقبت الامر به هیأت اجتماع به خانه ی میرسید علی جزایری روی آوردند و از وی خواستند که به اتفاق آنها نماز و دعای استنستاء بخواند. میرسیدعلی دعای آنان را قرین اجابت ساخت و در نزدیکی گرادب جهت اقامه صلاه حاضر شد قبل از شروع نماز بپای خاست و بموعظه پرداخت و آنان را از معاصی توبه داد و بر رحمت واسعه پروردگار عالم امیدوار ساخت و مشغول نماز گردید و در پایان نماز با جماعت دست به دعا برداشت، هنوز دعای آن سید جلیل تمام نشد که ابرهای تیره فام گردهم برآمده در آسمان گسترده شدند و باران همراه با رعد و برق شروع شد و به قراری که قدما (قدسی ها) نقل کرده اند سه شبانه روز متوالیاً متناوئاً بارانهای شدید باریدن گرفت و مردم را از نگرانی و اضطراب نجات داد و در پایان بارانهای مزبور آب گرداب توأم با صدای مهیبی جاری گردید. در پیرامون این قضیه این واقعه هر چه بیشتر بر عقیده و ارادنت مردم نسبت به آن عالم جلیل افزوده خود و دودمانش احترامات خاصی را بین الناس(مردم) دارا شدند.
۱- در تاریخ حزین (چاپ اصفهان صفحه ی ۵۸) چنین نوشته نشده: از اعاظم سکنه خرم آباد عمده افاضل کرام قذوه سادات عظام امیرسیدعلی موسوی رحمه اله و برادرش امیر سیدحسین بود وی خلف سید الافاضل میر عزیزالله جزایری و قریب شصت سال بود که در آن بلده سکنی داشت و به غایت محترم و مرجع تام آن ولایت بود و در اکثر فنون علوم مهارتش به کمال و در ورع و تقوی بی مثال بود سیدی بزرگ منش و عالی شان بود و صحبت و الفتشن با من پدر جدای رسید که مزید بر آن نباشد و برادرش از اعیان وافاضل بود.