خانه / هنرکده / گفتگومنتشر نشده با عبدالله غیابی نخستین فیلم ساز لرتبار(قسمت اول)

گفتگومنتشر نشده با عبدالله غیابی نخستین فیلم ساز لرتبار(قسمت اول)

به سال ۱۳۲۰ در شهرستان خرم آباد تولد یافت . او نخستین لرستانی است که وارد عرصه فیلمسازی حرفه ای کشور شد و در مسیر حرکت سینمایی خود با ساخت فیلم سینمایی «میراث» در خرم آباد و برخی نواحی اطراف به نوعی دلدادگی و انس با موطن خود را به تصویر کشاند . هر چند قبل از او نیز برخی فیلمسازان حرفه ای همانند صابر رهبر کارگردان فیلم سینمایی «مردان خشن» خرم آباد سالهای ۱۳۴۹-۱۳۵۰ را به عنوان لوکیشن انتخاب نموده و تصاویری از قلعه فلک الافلاک ، طاق پل شکسته  ودیگر اماکن را با حضور پهلوان «خلیل عقاب» و جمعی از مردم خرم آباد ثبت و ضبط نموده بود .آنچه براساس اسناد و مدارک مسلم است ، عبداله غیابی پنج فیلم سینمایی ذیل را در پرونده هنری خود دارد .

۱-فیلم سینمایی «کیفر» ۱۳۵۲

۲-فیلم سینمایی «موسرخه» ۱۳۵۳

۳-فیلم سینمایی «سه نفر روی یک خط » ۱۳۵۴

۴-فیلم سینمایی «میراث» ۱۳۵۵

۵-فیلم کوتاه «مکانیک» ۱۳۵۶

۶-و اثری دیگر به نام «شیرعلی مردان» که ناتمام و توقیف شده است capture

جناب آقای غیابی بفرمایید اولین فیلمی رو که دیدید چه فیلمی بود و چه خاطره ای از آن دارید ؟

فیلم سینمایی وسترن که از سالن تابستانی سینمای شهناز در حال پخش بود . ما از بالای تپه مشرف به سالن مشغول دیدن فیلم بودیم که یکی از دوستان من رو از بالا به پایین پرت داد . شاید او هم تحت تاثیر فیلم قرار گرفته بود . نظم سالن به هم خورد ، پاسبان ها آمدن و مارو دستگیر کردن . آشنایی آنجا بود و من رو به سالن سرپوشیده برد و از آنجا من رو فراری داد .

در آن سالها چه فیلم های ایرانی رو دیدید؟

نسخه اول مجید محسنی ، فیلم های استودیوهای کاروان فیلم . بعد از تجربه و دوستی با نعل بندیان و مدیریت تئاتر در لاله زار فیلم و تئاتر را تجربه کردم . بعد با استودیدوهایی مثل مرحوم افشار وارد مونتاژ فیلم شدیم و بعدآسیستان فیلم بردار شدم .

اولین فیلم هایی رو که مونتاژمی کردید اسم آنها یادتون هست ؟

مونتاژ فیلم های خبری را به ما یاد می داد. نحوه کار با مویلا را به من نشان دا . خدا رحمتش کند.

کدام استودیو بود ؟

استودیو فیلمساز کار می کردم . لابراتوار بدیع مخصوص چاپ بود .

آشنایی شما با فروغ فرحزاد از کجا شروع شد ؟

اولین بار زکریا هاشمی من رو یک روز برد استودیوی ابراهیم گلستان که من اولین بار او را در آن استودیو دیدم.

چه شعری از خودتان به ایشان دادید؟

شعر بیشتر اشتیاق بود که مثلاً رودخانه ای رو دوست دارم که فقط یک ماهی دارد همه ماهیگیرهای لرستان آمده اند اون یک ماهی رو بگیرن همه نا امید شدن ورفتن و من تنها ماندم که بالاخره من باید ماهی رو بگیرم . فروغ فرخ زاد گفت خیلی خوبه ولی جای دیگری پرواز می کنی ،من تا حالا ندیدم کسی به رودخانه و به ماهیگیری اینطوری نگاه کنه . شاید از سربزرگواری من رو تشویق می کرد . خودش فیلم «خانه سیاه است » را ساخت و در فیلمی از ابراهیم گلستان بازی کرد.

 

%d8%b3%db%8c%d9%86%d9%85%d8%a7-%d8%b4%d9%87%d9%86%d8%a7%d8%b2
سالن تابستانی سینما شهناز

قبل از اینکه وارد سینما شوید ،داستان هم می نوشتید؟

بله ، در مجله «فردوسی » (عباس پهلوان ) و روزنامه «امروز» شعر و داستان می نوشتم. اولین داستان من  «خرمگس » بود که بسیار هم آن را دوست دارم .

لطفاً خلاصه ای از داستان را بفرمایید ؟

ساعتی بر بالای شهر است . مردم و کارخانه ها به این ساعت میزان هستن . ساعت زنگ می زنه سرکار می روند . زنگ می زند ناهار می خورن ، زنگ می زنه وقت غروب است . یک روز گرم تابستان مردم عصبی هستن ، اولین نفر به دنبال خرمگس می دود بقیه هم به او همراه می شوند و تلاش می کنند که این دشمن فرضی را بکشند خرمگس پشت ساعت پنهان شده وساعت را از کار می اندازد . داستان بعدی من «کوسه ماهی » بود . کسی که پرورش ماهی داشت ماهی می گیرد و می بیند یکی از ماهی ها بقیه ماهی ها رو از بین می برد بعد از مدتی او را جدا می کند و به یک مکان بزرگتر می برد بعد از مدتی می بیند بزرگتر شده وجایش کم است . بعد متوجه می شود که او یک کوسه است . او را در یک رودخانه رها می کند . بعد از مدتی تمام ماهیگیرها با تفنگ به دنبال او می افتند . ماهی های رودخانه را هم می خورد و سرانجام هر طور شده خود را به خلیج فارس می رساند یعنی جایی که به آن تعلق دارد .

99ابتدا فرمودید به مونتاژ وارد شدید بعد چطور در گروه های کارگردانی قرار گرفتید؟

من با رضا فاضلی دوست بودم ، هر فیلمی که می ساخت من به خاطر اشتیاق و علاقه با او می رفتم مخصوصاً با آقای مازیار پرتو که فیلمبردار بود  ومن هم آسیستان فیلمبردار بودم و به همین خاطر می خواستم کلیه مراحل تهیه ، چاپ و ظهور را یاد بگیرم.

اولین فیلمی که دستیار کارگردان بودید چه نام داشت ؟

من به طور رسمی با مسعود کیمایی شروع کردم ولی به طور دوستانه با نادری بودیم ولی در نهایت زنده یاد رضا فاضلی من رو به کیمیایی معرفی کرد با فیلم «رضا موتوری » کیمیایی شروع کردم بعد با «بلوچ» و بعد هم با «داش آکل».

این مطلب هم بخون

شهادت سردار سلیمانی یک حماسه بود و به گفتمان انقلاب امتداد می‌دهد

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در لرستان، پیش از ظهر  سه‌شنبه ۱۴ دیماه نشست نقد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *