خانه / ویژه نامه / نگاهی به نبردهای لرستان به قلم دکتر بیژن غضنفری

نگاهی به نبردهای لرستان به قلم دکتر بیژن غضنفری

نگاهی به نبردهای لرستان به قلم دکتربیژن غضنفری کارشناس عالی رتبه وزارت امورخارجه است که به پایگاه فرهنگی خبری دانشنامه لرستان ارسال داشته اند ازآنجایی که دارای نکاتی مهم وتحلیلی ازآن مقطع است مطالعه آن زاویه ای جدیدازتاریخ لرستان رابازمی گشاید

«بنام خدا»

جناب آقای سیف زاده گرامی با سلام و ارادت

بنابر گزارش کلنل ساندرز وابسته نظامی سفارت بریتانیا رضاخان سردار سپه قصد داشت در پائیز سال ۱۳۰۲ قوایی از مرکز معادل چهار هزار نفر اعزام تا با همکاری تیپ پیاده لشگر غرب که در بروجرد متمرکز بود به سوی خرم آباد پیشروی نماید در اوایل مهر ۱۳۰۲ برخی از سران ایل چون شیخ علی خان امیر عشایر و غلامعلی خان امیرهمایون در پی اقدامات شریف الدوله و سرتیپ شاه بختی فرمانده تیپ پیاده غرب علیرغم اینکه تأمین گرفته بودند، آنان باتفاق تنی چند از سران ایلات و عشایر از جمله مهر علی خان امیرمنظم و تعدادی از سران طایفه یاراحمدی با خدعه و نیرنگ و شبیخون همزمان بر ایل و احشام آنان تحولات لرستان مسیر دیگری در پیش گرفت امیرلشکر امیراحمدی با اقداماتی چون دستگیری و اعدام سران تأمین گرفته و کشتار و اسارت توده عشایر بیرانوند در زمستان ۱۳۰۲ زمینه را جهت شورش گسترده عشایر آماده کرد، مظالم و سخت گیری های مأمورین خلع سلاح و مالیه در محل و بالاخره اقدامات شاه بختی در بهره برداری از رقابت های محلی بود که به شورش جلگه طرهان و لزوم عملیات نظامی منجر شود و نه نوعی خوی و خصلت عشایری یا محلی که چاره ای جز جنگ باقی نمی گذاشت.

در اواخر سال ۱۳۰۳ (ش) پس از فروکش کردن بحران ناشی از محاصره خرم آباد امیراحمدی به مرکز احضار گردید و فرماندهی لشکر غرب به سرتیپ خزاعی محول شد. پس از ورود وی به خرم آباد در سال ۱۳۰۴ شاه بختی به تهران بازگشت.

دوران امارت لشکر خزاعی چندان به درازا نکشید. ولی در همین دوران کوتاه نیز برخی از اقدامات او چون فریب و اعدام چهارده تن از سران طوایف باعث بروز یک رشته شورش ها و ناآرامی های جدید شد و در نتیجه در دیمان ۱۳۰۵ شاه بختی بار دیگر به ریاست لشکر غرب منصوب گردید. با استقرار دسته های شورشی بیرانوند در اطراف تنگه زاهدشیر ارتباط خرم آباد- بروجرد عملاً قطع شده بود. در پی این تحولات شاه بختی مجبور شد قوایی را که به فرماندهی سرهنگ محمدعلی خان بلوچ برای مذاکره با علی محمدخان غضنفری (امیراعظم) به چگنی اعزام داشته بود به خرم آباد فراخواند و از تهران قوای امدادی درخواست نمود و قوایی نیز از کرمانشاه به سرپرستی یاور ابراهیم خان ارفع تیر راهی خرم آباد شد.

تحول عمده ای که در این میان صورت گرفته بود سرپیچی علی محمدخان (امیراعظم) از فرمان حکومت بود علی محمدخان فرزند ارشد نظرعلی خان امیراشرف که در بسیاری از عوامل پیشین اردوکشی های دولتی در لرستان از نیروهای طرفدار دولت محسوب می شد و عاملی مهم در حفظ نظم بود اینک راه و روال دیگری در پیش گرفت، لشگرکشی قوای نظامی و کوبیدن قبایل لر باعث قیام علی محمدخان (امیراعظم) که ریشه در همکاری عمیق با عوامل نظامی درون ارتش رضاخان و افراد عشایری گسترده داشت در پی لو رفتن و کشف توطئه ترور رضاخان توسط سرهنگ محمودخان پولادین و دیگر نظامیان همکار و عدم مساعدت و همکاری لازم از ناحیه غلام رضاخان امیرجنگ والی پشتکوه علی محمدخان غضنفری (امیراعظم) قیام خود را حرکت قشون اسلامی و خویشتن را فرمانده قوای اسلامی و دستیار خود میر میرزا محمدخان تیمور پور از سران طایفه میرایل دریکوند را رئیس ارکان حرب قشون اسلامی می خواند و در اسنادی که میان خود آنها و نیروهای دولتی رد و بدل شده نیز از این عناوین استفاده می شده است. لشگرکشی شاه بختی باعث شد تا اقوام و ایلات و طوایف مختلف لرستان با علی محمدخان (امیراعظم) دسته جمعی علم طغیان برفراشتند. قوای شاه بختی پس از ترک خرم آباد در آبان ماه ۱۳۰۶ در منطقه سرخ دم مستقر می شود، طی این لشکرکشی که خود شاه بختی با قوایی که به منظور سرکوبی علی محمدخان (امیراعظم) به همراه برده بود به محاصره درآمد رضاشاه که مایل نبود در آغاز سلطنتش خبر این محاصره به تهران انتشار پیدا کند و بهانه ای به دست مخالفینش بدهد به امیر لشکر طهماسبی فرمان داد به منطقه بشتابد و به یاری گرفتن از سردار انتصار به این محاصره پایان دهد و غایله را هر طور شده ختم نماید که برای این منظور سردار انتصار همراه با چند نفر علما و ریش سفیدان خرم آباد به جلگه طرهان می روند و پس از اطمینان دادن به علی محمدخان (امیراعظم) او را راضی به دست کشیدن از محاصره نیروهای نظامی و آزاد کردن شاه بختی از حلقه محاصره می سازند به این ترتیب حلقه ی محاصره شکسته شد و در عین حال خبر آن به تهران رسید و گروه اقلیت مجلس به رهبری آیت الله مدرس قصد مطرح کردن موضوع را در مجلس داشتند که رضاشاه با زرنگی تمام پیش دستی کرد و با فرستادن یک قبضه شمشیر جواهرنشان برای سرتیپ شاه بختی فرمانده ی لشکر غرب به ظاهر چنین وانمود کرد که قشون در لرستان موفق به فتوحات چشمگیری شده است و با وجود چندین روز در محاصره و تنگنا قرار داشتن حاضر به تسلیم نشده و خط محاصره را شکسته است. ولی در باطن رضاشاه کسی نبود که این نوع سهل انگاری و کوتاهی را فراموش نماید و عقده ی آن را از دلش بیرون کند. نیروهای شاه بختی از محاصره و خطر انهدام کامل رستند ولی به حل و فصل شکل اصلی که سرکوب علی محمدخان بود نزدیک نشدند، تازه اول کار بود. علی محمدخان با گروه جمع و جوری از نیروهای تابع همچون هر نیروی چریک متعارف به راحتی از محلی به محل دیگر رفته در عین تشجیع دیگر نیروهای مخالف به مقاومت آنهایی که از در تسلیم آمده بودند می پرداخت. تلاش نیروهای دولتی برای غافلگیر ساختن او به نتیجه نرسید، ستون های سبک نظامی دست به کار می شدند احشام و مایملک ایلات و اقوام بود که هدف حمله و غارت نیروهای دولتی قرار می گرفت، هواپیماهای نظامی با یورش وحشیانه و به بهانه محل تجمع شورشیان خانه و کاشانه ایلات و اقوام را بمباران می کردند. در آذرماه ۱۳۰۶ قوای نظامی شاه بختی با توپخانه در نقطه ای به نام بابا هادی به نیروهای محلی و ایلات در ساعت پنج و نیم صبح شبیخون می زنند در این حمله فوج گارد پهلوی از جناح چپ و فوج گارد نادری از جلو و جناح راست حمله ور می شوند در این یورش نیروهای محلی با رشادت تمام می جنگند. یدالله خان فرزند نظرعلی خان امیرشرف از دختر میرزاسید رضا تفرشی که جوانی هیجده ساله و بسیار شجاع و دلاور چند سنگر را از دست نظامی ها می گیرد. دوبار تپه ی مخصوص و محل توقف شاه بختی را دور می زند تا این که به توتچیان می رسد و آنها را فراری می دهد این جوان رشید و شجاع در راه دفاع از حق و حقوق طوایف و اقوام خود مردانه می جنگد و با شمشیر سوار بر اسب به توپ چی ها حمله می کند و شرافتمندانه با اصابت گلوله توپ کشته می شود و جسدش روی توپ می افتد.

اگر چه لشگرکشی شاه بختی توانست تا اواخر سال ۱۳۰۶ باعث این همه کشتار خونین از ایلات و عشایر و حتی نظامیان گردید ولیکن شبیخون های او به کرات نقش بر آب شد و هیچ گاه نتوانست به آن منظوری که داشت نایل گردد، از خاطرات محاصره شدگان درباره سختی های تحمیل شده نقل می شود که در هفته های محاصره از شدت گرسنگی و کمبود غذا مجبور به خوردن گوشت چارپایان خود یعنی اسب و قاطرهایمان شدیم. در این یورش و حملات هوائی و زمینی قوای دولتی نصرت الله خان امیر ارفع باتفاق سران طوایف جلگه طرهان زنان و کودکان و خانواده ها را در نقاط امن و محکم جای می دهند و خود پیش برادرش علی محمدخان به روشکان می شتابد، شاه بختی نامه ای به علی محمدخان می نویسد که تا حدی جنبه استمالت داشته بدون اینکه تعهدی در برداشته باشد علی محمدخان برادرش نصرت الله خان را می فرستاد تا از کم و کیف موضوع نامه شاه بختی مطلع شود. نصرت الله خان امیرارفع باتفاق محمودخان کاوه نزد سرتیپ شاه بختی می رود در حین مذاکرات راپرت به شاه بختی گزارش می دهند که سرهنگ بلوچ فرمانده هنگ تحت فرمان در سیمره غرق شده و نیروهای محلی مناطق کبیر کوه و ماژین را تصرف کرده اند. این اخبار فرمانده نظامی را عصبی می کند. فی المجلس دستور می دهد تا نصرت الله خان امیرارفع را به قلعه زره بفرستند و بعد از مدتی زندانی در قلعه زره در پل زال به دزفول برده و تحویل زندان ساخلوی آن جا  دادند. در آن زمان فرمانده ناحیه قلعه زره سلطان حسین خان یمینی بوده است. در این موقع یدالله خان بیرانوند با برادران و عموزادگانش به علی محمدعلی خان امیراعظم ملحق می شوند و شبیخون رو مشکان از سوی قوای شاه بختی تدارکات دیده می شود در این یورش نیروهای محلی با رشادت هر چه تمامتر با قوای نظامی می جنگند شاه مراد خان سالار جنگ با شجاعت و استقامت به قوای نظامی حمله می کند و بعد از رشادتی بی نظیر که از خود نشان می دهد، کشته می شود، در رثای این مرد شجاع و ثابت قدم و فداکار نصرت الله خان امیر ارفع ابیاتی به گویش لکی سروده است. مهر علی خان فرزند نظرعلی خان امیراشرف که جوان چهارده ساله است نیز به علت شرایط سخت و نابسامان دچار ذات الریه شده و در اثر آن فوت می کند.

بالاخره لشگرکشی های شاه بختی و عواقب امور با این همه قتل و غارت و دربه دری و سرگردانی مردم لرستان از یک طرف و تلفات دایم نظامیان از طرف دیگر موجب شد تا رضاشاه شخصاً به لرستان بیاید.

به این ترتیب علت اغتشاشات و به هم خوردن وضع منطقه چیزی جز عدم لیاقت سرتیپ شاه بختی نبود. در سال ۱۳۰۷ رضاشاه از طریق همدان به بروجرد آمد و دو روز در آنجا توقف نمود. در بروجرد علما و اعیان ضمن شکایت از اوضاع لرستان احساس نگرانی کردند. روز سوم به خرم آباد حرکت کرد در بازدید از پادگان خرم آباد علما و تعدادی از اهالی از بی نظمی و اغتشاش و اخاذی هائی که شاه بختی نموده بود مطرح کردند. شاه بختی نیز شخصاً حس کرده بود که گزارش های از او داده شده و از لحاظ روحیه خیلی متزلزل و نگران است. شب هنگام پنج هزار تومان به همراهی عریضه ای به یدالله خان اسلحه دار باشی که از محرمان رضاشاه است می دهد که به او بدهد در این عریضه می نویسد که من چاکر بی مقداری بیش نیستم و این مبلغ را برای خرج آبدار خانه تقدیم داشتم.

فردای آن روز به محض این که چشمش به شاه بختی می افتد، فریاد می کشد این کثافت کاری ها چه بود که کردی چرا اردو به این طرف و آن طرف فرستادی و این رسوائی ها را به بار آوری.

شاه بختی که زبانش به لکنت افتاده بود با ترس و لرز پاسخ می دهد قربان ایجاب می کرد رضاشاه به شدت عصبانی می شود و رو به اطرافیان فریاد خشم سر می دهد. درجات این بی پدر را بکنید این فلان فلان شده متخصص در محاصره شدن است و دستور می دهد از همان جا او را به زندان ببرند.

شایان ذکر است: نظر علی خان امیر اشرف دو قلعه داشت که یکی در مرکز شهر کوهدشت و دیگری در ملک پای آستان بود، قلعه کوهدشت چهار برجی در دو طبقه که با آجر پخته ساخته شده بود و قلعه پای آستان هم در دو طبقه ولی هفت برجی و از سنگ و ساروج ساخته شده بود این قلعه که بسیار بزرگ بود دژ سلسال نامیده می شد. تمام مصالح آن از سنگ، آجر و ساروج بود با اطاق های بزرگ و در ردیف شمالی سالنی بزرگ به نام حسینیه و در قسمت غربی سالنی مخصوص پذیرائی و در قسمت جنوبی گرمابه های مردانه و زنانه با حوض خانه های مناسب ساخته شده بود و درب بزرگی در ورودی قلعه وجود داشته این قلعه ها در اثر بمباران های قوای نظامی تخریب شد، آثار این قلعه ها هنوز هم باقی است.

مرحوم نظرعلی خان امیراشرف و فرزند دلیرش مرحوم یدالله خان در آرامگاه خانوادگی در نجف اشرف در جوار مرقد مطهر مولای متقیان حضرت علی علیه السلام به خاک سپرده شده است.

با سپاس و تجدید ارادت؛ بیژن غضنفری

 

این مطلب هم بخون

مراسم نکوداشت نامداران و پیشکسوتان فرهنگ و هنر لرستان

مراسم نکوداشت نامداران و پیشکسوتان فرهنگ و هنر لرستان ذیل سفر هفت بحر هنر، پنج …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *