پس از کُتب آسمانی، مقدسترین و بهترین کتابها و مطالب، زندگینامه انسانها است.
ما هم قصد داریم به سرگذشت یکی از همشهریان پر تلاش دیارمان بپردازیم با این امید که مطالعهی آن سرمشقی امید بخش برای جوانان باشد:
آقای ولی دلشادیان به گفته مرحوم مادرش آبانماه ١٣٢٨ در کوچه حسین شَل محله درب دلاکان خرمآباد متولد شده است، ولی والدینش به دلیل سختیهایی که از دوران جنگ جهانی دوم دیده بودند و نیز به خاطر فرار از مشکلات سربازی تمایل و یا تعجیلی به دریافت شناسنامه فرزندان ذکور برای او نداشتند. پس از گذشت حدود دو سال و نیم از زمان تولد، با مراجعه به اداره ثبتاحوال خرمآباد، تاریخ ولادتش را ۴ فروردین ۱۳۳۱ اعلام کردند.
وقتی او و همسنوسالانش ٧ ساله واقعی (نه شناسنامهای) شدند، فصل پائیز و ثبتنام در مدارس فرا رسید. از آنجا وی که از نظر شناسنامه حدود سه سال از دوستانش کوچکتر بود، طبق قانون نتوانست به مدرسه روزانه برود، لذا گریه و زاریهای کودکانه جهت ورود به دبستان تأثیری در ثبتنام وی نداشت
در نتیجه، والدینش به جای مدرسه او را جهت حرفهآموزی ابتدا به شاگردی سلمانی و سپس به شاگردی خیاطی هدایت نمودند.
سرانجام وقتی سنش برای ثبتنام در مدرسه ٧ ساله و قانونی شد او را در آموزشگاه شبانه (سالمندان) فردوسی واقع در کوچه پشت میدان باجگیران ثبتنام کردند که مدیر آن مدرسه مرحوم غلامعلی توحیدی و سپس مرحوم محمدحسن خشنود بودند.
وی خرداد ١٣٣٧ موفق به دریافت گواهینامه کلاس اول سالمندان شد!
نکته قابل توجه اینکه آقای دلشادیان دوران کودکی همکلاس سالمندانی بود که از نظر سنی، همسن و سال پدر یا پدربزرگش بودند و جالبتر اینکه وقتی کلاس دوم را در سال تحصیلی ۳۸-۱۳۳۷ پشت سر گذاشت به صورت قانونی و جهشی به کلاس پنجم ارتقا یافت!
از بد حادثه پس از اخذ کارنامه کلاس پنجم در سال ۱۳۴۰ چون بار دیگر سن او برای شرکت در کلاس ششم قانونی نبود، باز هم مجاز به ثبتنام در کلاس ششم ابتدایی نشد تا اینکه سال ۴۶ در آموزشگاه آقای سجادی مشغول آموزش شد و بهصورت متفرقه موفق به اخذ مدرک کلاس ششم ابتدایی گردید.
ایشان در طول این سالها نیز یکی از پیراهندوزان ماهر در خرمآباد شده بود و در کنار کار پرزحمت خیاطی، به تحصیلات خود ادامه داد و با شرکت در کلاسهای شبانه دبیرستانهای پهلوی و امیرکبیر خرمآباد موفق به اخذ دیپلم طبیعی شد!
وی دیماه ١٣۵٣ به خدمت سربازی رفت اما پس از یک ماه در آموزشگاه شهربانی تبریز، به عنوان نیروی مازاد بر احتیاج از خدمت معاف و به خرمآباد عودت شد! در این اوضاع، حوزه نظاموظیفه خرمآباد اعلام نمود که تبریز حق معاف نمودن شما را نداشته است لذا پس از مکاتبات متعدد با حوزه نظام وظیفه کشور، دوباره او را سرباز شناختند و اردیبهشتماه ١٣۵۴ جهت خدمت به آموزشگاه شهربانی قزلحصار کرج اعزام و پس از ۴ ماه آموزش به کلانتری نارمک تهران منتقل و در قسمت دفتر اداری آن کلانتری مستقر شد. ایشان در نهایت پس از دو سال خدمت ضرورت، سال ۵۶ کارت پایان خدمت گرفت. اما طولی نکشید که جنگ عراق علیه کشورمان سال ۵۹ آغاز شد و ارتش ایران سربازان منقضی خدمت سال ۵۶ را جهت اعزام به جبهههای جنگ احضار و آقای دلشادیان نیز از اولین کسانی بود که برای دفاع از میهن خود را معرفی و پس از شش ماه خدمت دوره احتیاط در ۷ فروردین ۱۳۶۰ با دریافت چندین تقدیرنامه و مدال افتخار، موفق به اخذ کارت ایثار شد اما خودش خدای متعال را گواه میگیرد که تا به امروز هیچگونه مزایایی بابت ایثارگری از هیچ ارگانی دریافت نکرده است.
ایشان سال ۶٣ در پاساژ قاسمی (شرق خیابان بین سبزهمیدان تا چهارراه بانک) مغازهای خرید و به شغل کفشفروشی زنانه در مغازه «کفش پاشنهطلا» مشغول شد.
سال ۶٣ به استخدام اداره بازرگانی درآمد و سال بعد همراه تعداد زیادی از مسئولین ادارات استان جهت بازدید و کمکرسانی به رزمندگان راهی مناطق جنگی مهران و دهلران و دیگر شهرهای استان ایلام شد.
در مدت حرکت به سوی آن مناطق یکی از روسای بهداشت خرمآباد در مینیبوس کنار او نشسته بود و این آشنایی مقدمهای بود تا به همت و راهنمایی وی در سال ۶۴ ازدواج کند. حاصل این ازدواج دو دختر و یک پسر است که هر سه دارای تحصیلات عالیه مانند پزشک متخصص و … هستند.
آقای دلشادیان سالهای ٨٣ تا ٩۴ به شغل طلافروشی مشغول و به عضویت اتحادیه طلافروشان خرمآباد درآمد و سال ۸۶ به اتفاق خانواده مشرف به زیارت خانه خدا شد.
حاج ولی دلشادیان سال ٩١ پس از ٢۵ سال پرداخت حق بیمه کامل به کسوت بازنشستگی نائل شد.
ایشان یکی افراد خیراندیش و شناخته شده خرمآباد هستند که سال ٨٩ به عضویت هیأت امنا و هیأت مدیره انجمن خیرین مسکنساز استان لرستان درآمد و به مدت دو سال مدیر عامل آن انجمن بود که با همکاری دیگر اعضا در مسکن مهر خرمآباد و سایر شهرهای استان اقدام به ساخت مسکن برای افراد نیازمند مسکن نمود.
در حال حاضر نیز وی یکی از اعضای انجمنهای مردم نهاد خرمآباد است که در رفع مشکل شهر و شهروندان تلاش مضاعف دارد.
نکته جالب این که ایشان با همت و پشتکاری که داشت پس از بازنشستگی به تحصیلات عالیه نیز ادامه داده و سال ٩۵ موفق به اخذ مدرک کارشناسی در رشته حقوق و در سال ۹٨ نیز به سن ۷۰ سالگی موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در همین رشته شدند!
برای این شهروند پرتلاش آرزوی موفقیت روزافزون داریم و امیدواریم یک عمر تلاش خستگیناپذیر ایشان سرمشقی باشد برای آن عده از جوانانی که بهرغم فراهم بودن همه امکانات تحصیلی آنطور که باید و شاید برای موفقیت در زندگی تلاش نمیکنند!
یکی از سرودههای حاج دلشادیان با نام «یا مهدی»، حسن ختام این سرگذشتنامه:
مهدیا با هدف نهضت عالمگیری
خواهم از حق به ظهورت نکند تأخیری
با قدومت چو نهی بر دل زخمم مرهم
هر زمان با صلوات از تو کنم تقدیری
ای خوش آن روز که از قدرت کوبنده تو
نی ز ظلم باد اثر، نی ز ستم تأثیری
شده بیکاری به حق دغدغهی نسل جوان
نَبُوَد کس که از این قشر کند دستگیری
با دعایی تو هم از خالق یکتا بطلب
شاید از بهر جوانان بکند تقریری
گر مهیا شود از بهر جوان کاری خوب
بیجهت کی کند او با دگری درگیری
از تهیدستی و بیکاری جوان گشته خجل
زین سبب بیهدف است و کسل و تخدیری
ازدواج گر چه بُوَد سنت پیغمبر ما
سختیاش گشته سبب کس نکند پیگیری
کاش میشد عوض مهریه و خرج گزاف
بنمایند در آسان شدنش تدبیری
آن ستادی که جهیزیه به زوجین میداد
روزنی بود به امید به یک تعبیری
ناگه از بخت جوانان دلافسردهی ما
گشت منحلّ و از آن هم نَبُوَد تصویری
نکته دانی به من غمزده گفتا دانی؟
عمر بگذشته نشاید دگر از سر گیری؟!
میوه را گر که به هنگام نچینی گندد
واعظی کو که کند زین غم ما تفسیری
سن تزویج جوانان چو از حد گذرد
نکنند میل بدین امر به هر تعذیری
این پیام را به خطی خوش بنویس ای «دلشاد»
گر نویسنده و اهلقلم و تحربری
به جوانی بطلب لذت همسرداری
که ازدواج را نَبُوَد لذتی اندر پیری
دلشادیان پنجم شهریورماه ۱۳۸۰
شعری درباره زیارتگاه زید ابن علی (ع) شعر و اجرا ولی دلشادیان